«ابراهیم زال زاده» در هوای مه آلود رفت!

هر چه انسان تَر باشیم، زخم ها عمیق تر خواهند بود؛ هر چه بیشتر دوست بداریم، بیشتر غصه خواهیم داشت. بیشتر فراق خواهیم کشید و تنهایی های مان بیشتر خواهد شد. شادکامی ها لحظه ای و گذرا هستند، شاید خاطرات بعضی از آن ها تا ابد در یاد بماند، اما رنج ها داستانش فرق می کند، تا عمق وجود آدم رخنه می کند و ما هر روز با آن ها زندگی می کنیم. انگار که این خاصیت انسان بودن است.
اوریانا فالاچی
نویسنده و روزنامه نگار فقید ایتالیا
بخشی از کتاب “نامه به کودکی که هرگز زاده نشد”
نویسندگان و روزنامه نگاران در کشورهایی به غایت عقب مانده از زندگی عادی نه تنها محروم می مانند، بلکه حیات شان دستخوش مخاطراتی است که از سوی زورمندان اعمال می شود. “ابراهیم زال زاده” پس از سال ها قلم زدن در جامعه مطبوعاتی ایران در فضایی به قتل رسید که ابرهای تیره، روزگار روشنفکران را به تباهی کشانده بود. او مظلومانه و بی گناه از داخل ماشین شخصی اش در اسفند سال ۷۵ ربوده شد و سپس به طرز وحشیانه ای به قتل رسید. مدتی بعد جنازه اش در بیابان های یافت آباد پیدا شد!
ابراهیم نیز چون ده ها اندیشمند دیگر به دست جانیانی به قتل رسید که هرگز ماهیت شان فاش نشد و شاید برای ده ها سال دیگر نیز کسی به ماهیت آنان واقف نشود…… ( لطفا برای خواندن متن کامل به بخش اشتراک یا آرشیو مراجعه فرمایید)

ممکن است دوست داشته باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *