” خانه ۱۴۳″ اولین قرارگاه جبهه ملی

۷ سال پس از کودتای ۲۸ مرداد

خسرو سیف

با یاد و خاطره تمام علاقمندان به نهضت ملی و راه مصدق به ویژه جوانان و دانشجویان آن  روز که اکنون در پهنه جهان پراکنده هستند و درآن  زمان (پنجاه و پنج سال پیش)  در جهت مبارزه با استبداد در این قرارگاه یک صدا شده، با تحمل محرومیت ها و زندان ها یک دل و یک زبان آزادی خواهی را فریاد می کردند.

پس از اعلام موجودیت و فعالیت جبهه ملی در سال ۱۳۳۹ که طی اعلامیه ای از سوی شورای رهبری به وسیله آقای “نصرت الله امینی” در منزل آقای “الهیار صالح” با حضور عده زیادی از علاقمندان قرائت شد و تا مدتی برای تشکیل جلسات و مراجعه علاقمندان نیز از منزل آقای صالح استفاده می شد تا این که محلی در خیابان فخر آباد برای باشگاه جبهه ملی در نظر گرفته شد که خانه ۱۴۳ نامیده می شد. این محل برای آن که مورد استفاده قرار گیرد نیاز به پاکسازی داشت که در نتیجه یک روز به نام”همگانی” اعلام شد. در این روز افرادی از گروه های مختلف جبهه ملی از استاد دانشگاه تا کارگر برای کار دسته جمعی در این محل حضور پیدا کردند و با علاقمندی تمام به پاکسازی پرداختند، به صورتی که در پایان روز کارها به نحو احسن انجام پذیرفته بود و این محل برای نشست های شورای رهبری و بعضی از جلسات آماده شد. در روزهای جمعه با فراخوان قبلی جلسات سخنرانی با حضور مردم علاقمند در فضای باز خانه که بسیار وسیع بود برقرار می شد.

پس از چند جلسه که تصور می کنم جلسه سوم بود ، عده ای از رفتگران شهرداری و تعدادی از جاهلان شهر مانند “طیب” و “حسین رمضان یخی” با شعار جاوید شاه برای بر هم زدن اجتماع و سخنرانی جبهه ملی که از سوی “فتح الله فرود” و “اسدالله رشیدیان” سازماندهی شده بودند جلوی درب باشگاه جمع شده بودند. در این موقع آقای کشاورز صدر مشغول سخنرانی بود که با تندی به آن ها سخن گفت.  در همین موقع آقای مهندس “حسیبی” پشت میکروفون قرار گرفت و با اظهار: “مهمان های ناخوانده ما خوش آمدید.” شروع به سخن کرد و از آن سوی طیب و حسین رمضان یخی که چشم شان به آقای “ابراهیم کریم آبادی” مدیر روزنامه “اصناف” که خود او روزگاری رییس اصناف بود افتاد از خجالت سریع محل را ترک کردند و بقیه هم که اکثرا وابسته به شهرداری بودند ناگزیر به ترک محل شدند.

من نیز که در آن موقع مسوول باشگاه جبهه ملی بودم برای آمادگی مقابله و دفاع از خود در برابر این نوع حرکات برنامه ریزی کرده بودم، بطوری که برای این کار از گروه های وابسته به جبهه ملی خواستار عده ای داوطلب برای انتظامات جلسات سخنرانی شده بودم که در نتیجه از هر گروه ۱۰ نفر معرفی شدند و آقای “تختی” هم چند نفر از ورزشکاران را معرفی نمود. به این کادرهای انتظامی در طول هفته آموزش های لازم داده شده بود و تماما مجهز به پرچم های ایران که بر روی چوب های ۶۰ سانتی نصب شده بود با آرایش کامل در محل های مورد نظر استقرار می یافتند تا با هر گونه توطئه و احتمال حمله مقابله نمایند.

محل باشگاه پس از چندی به محل جدیدی در خیابان پهلوی (ولی عصر) خیابان دمشق انتقال یافت. این محل به وسعت محل قبلی نبود تا در اینجا جلسات هفتگی داشته باشیم. با این همه در این محل عمیقا از سوی حکومت فشار زیادی وارد می شد. از پایین کشیدن تابلو جبهه تا بازداشت های مستمر فعالان جبهه به ویژه دانشجویان و از هیچ گونه فشاری مضایقه نمی کردند ولی با تمام این مسایل فعالیت اعضای جبهه ملی به خصوص دانشجویان در مقابله با حکومت استبدادی ادامه داشت.

) منبع: نشریه بین المللی کورش- شماره ۱۸)

ممکن است دوست داشته باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *