ماموران فرانسوی در فرودگاه مهرآباد!

ماموران فرانسوی در فرودگاه مهرآباد!
امیر کاویان
با گذشت نزدیک به ۴۰ سال از وقایع سال ۵۷ در ایران، معماهای داخلی و خارجی هنوز کاملا برای افکار عمومی فاش نشده است. بسیاری از عوام مرتب از عبارت “دایی جان ناپلئون” در رابطه با تحولات ایران استفاده می کردند و منکر نقش قدرت های خارجی در این امر بودند. سال ها گذشت تا سازمان سیا و بعضی از سازمان های اطلاعاتی غربی مدارکی دال بر نقش و نفوذ خود در تحولات ایران منتشر کردند. انتشار این اسناد نشان داد که غربی ها نقش بارزی در سقوط نظام شاهنشاهی داشته اند. بر همین اساس ثابت شد که مردم عادی که کوچکترین آگاهی و شناختی از مسایل سیاسی ندارند، نباید بی جهت از عبارت بی معنای “دایی جان ناپلئون” استفاده کنند.
در طی سال های گذشته شواهد و مدارکی در رابطه با نقش دولت های آمریکا و انگلیس منتشر شد، اما کمتر از نقش دولت فرانسه در این مساله سخن گفته شده و نقش کامل این کشور در پرده ای از ابهام باقی مانده است. نشریه بین المللی کورش در “پرونده سیاسی” این شماره به مواردی اشاره دارد که توجه به آن می تواند برای خوانندگان تامل برانگیز باشد.
ماموران مخفی در فرودگاه مهرآباد!
مطبوعات فرانسه به طرز شگفت آوری حوادث انقلابی سال ۵۷ را پوشش می دادند، سقوط شاه ایران تا چه حد برای فرانسویان حایز اهمیت بود؟! “محمدرضا پهلوی” بعدا در دوران تبعید گفت که حدود ۳۴۰ نشریه در دنیا مرتب علیه سلطنت او مقاله و تحلیل می نوشتند. این نشریات به ادعاهای مخالفانی استناد می کردند که با کمک هزینه و بورسیه دولت شاهنشاهی در دانشگاه های غرب درس می خواندند اما برای آن که به دوستان خود نشان دهند تا چه حد “روشنفکر و چپ” هستند، دست به تظاهرات می زدند و چهره ای وحشتناک از “ساواک” ارایه می دادند. مطبوعات فرانسه در دوران انقلاب اسلامی نیز سنگ تمام گذاشتند و تربیونی برای انقلابیون شدند. “تری دژاردن” که خبرنگار روزنامه فرانسوی فیگارو بود به آخرین روزهای شاه در ایران اشاره می کند و می نویسد:
“یک روز بازار بزرگ تهران تعطیل شد و فهمیدیم که بورژواها، پول ها، فرش ها و فرزندان شان را به غرب فرستادند. در کاخ نیاوران، پادشاه ایران پذیرفته است که با روزنامه فیگارو مصاحبه ای داشته باشد. کاخ نیمه تاریک و خالی است. در تالار انتظار، سرتیپ (خسروداد) سراسیمه به سمت من می آید و می گوید که شما شاه را خواهید دید التماس می کنم به او بگویید دستور مداخله ی نظامی بدهد، من یازده هزار چترباز در اصفهان آماده دارم و ۴۸ ساعته نظام را برقرار خواهم کرد، در غیر این صورت کشور از دست خواهد رفت.”
بیچاره خسروداد؛ با چه کسی درد دل می کرده و از چه کسی خواسته که با شاه صحبت کند! او به عنوان یک افسر احساساتی از پشت ماجرا و نقش فرانسه در سقوط شاه کاملا بی خبر بوده است.
خبرنگار فیگارو در ادامه می نویسد: “شاه من را در دفتر بزرگ کارش به حضور پذیرفت از ۱۵ روز پیش که دیده بودمش دست کم ۱۰ سال پیرتر شده است، خم شده است، آشکارا می لرزد ولی نوعی لبخند عجیب هم بر لبانش دارد. می گوید: «تمام شد. می خواستم از میهنم یک کشور بزرگ بسازم. می دانم خسروداد به شما چه گفت. حق دارد، ۴۸ ساعته مملکت آرام خواهد شد اما می دانید، به خسروداد بگویید نمی خواهم پسرم یک روز از داشتن پدری که دستانش به خون آغشته بود، احساس شرم داشته باشد. صدا را گوش کنید، چند نفر هستند که داد می زنند: (مرگ بر شاه)؟ حتما بیشتر از یک میلیون!» شاه ادامه می دهد که می دانم در خارج، در غربت، مدت زیادی زنده نخواهم ماند.”
در ۲۶ دی ماه ۵۷ در حالی که جماعتی از مردم و به ویژه “بازاریان” که در طول تاریخ تزریق کننده ی پول به روحانیون بوده اند، در رفتن همیشگی شاه از ایران، می رقصند.
“تری دژاردن” در ادامه ی نوشته خود به نکته ای می پردازد که قابل تامل و حیرت آور است……….( علاقمندان به خواندن کامل این گزارش می توانند شماره ۲۶ کورش را تهیه نمایند)

ممکن است دوست داشته باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *