زیبایی شناسی معاصر در نثر فارسی

(قسمت چهارم)

غلامحسین خیّر

نویسنده (نامه‏ها) می‏توانست در اقل سطح جملات را بالاتر بگیرد.

هیچ خواننده‏ای نیست که از جملات زیب‏، محکم‏تر، آشناتر و در عین حال، قابل فهم، لذت بیشتر نبرد؛ (نامه‏های «بزرگ علوی» را مثال آورده‏ام زیرا نسبت به سایر نوشته‏های هم زمان که من دیده‏ام، در تکنیک، قوی‏تر است). اگر زبان عامیانه برای عمیق کردن اثر و برای ترسیم کامل‏تر تیپ‏ها، بهترین وسیله باشد، دلیل آن نیست که نویسنده، هر کجا که از زبان تیپ‏ها سخن نمی‏گوید، باز هم کلامی سست و نازیبا و یا نامفهوم ارایه دهد.

می‏خواهم ادعا کنم که شکل جملات این دسته از نویسندگان، نه به منظور قابل فهم نوشتن، بلکه به علت عدم درک زیبایی و عدم آشنایی کافی به زبان است. گویا نویسندگان ما بدانند زبان یگانه چیزی است که تحت تاثیر تغییرات اجتماعی قرار نمی‏گیرد و شکل خود را عوض نمی‏کند و جز تغییرات جزیی به خود راه نمی‏دهد.

در نامه‏ها به زبان تیپیک بر نمی‏خوریم. ممکن است تصور شود که در نثر آن، زیبایی‏شناسی رعایت شده و جملات به حد کافی پخته و زیباست و من از زیبایی‏شناسی معاصر، بی‏خبرم که نثر (نامه‏ها) را زیبا نمی‏بینم. ولی من معتقد نیستم که نثر «سعدی» بار دیگر زنده شود و اگر از نثر زیباتر و پخته‏تر سخن به میان آید منظور، نثر سعدی نیست. زیبایی و پختگی جملات و قدرت بیان و انسجام و حسن تعبیر و قدرت ترسیم، نباید با نثر سعدی متواتر گردد. ولی نثر سعدی، در عصر خود، شاهکار شناخته شد زیرا تعابیر و مضامین زمان را با قدرت بیان کرد. به علاوه هنگامی به وجود آمد که کتب ادبی به شیوه‏های مختلف پدید آمده بود. نثر سعدی، شکل تکامل یافته‏ی نثری بود که هفت قرن از عمر آن می‏گذشت. عیبی ندارد که تعابیر تغییر پذیرد، مضامین به اقتضای زمان عوض شود، سجع به دور افتد، ولی در عین حال، بیان قوی باشد.

در مثل می‎توان گفت که نثر روزنامه‏ها نثر متداول و نثر نویسندگانی، هم چون بزرگ علوی، «دشتی» و «حجازی» نیز، متداول است. ولی زبان این سه نویسنده با زبان روزنامه‏ها تفاوت بسیار دارد. چطور اینان توانستند نثری زیباتر پدید آورند بدون آن که از شیوه‏ی مقتضی زمان منحرف گردند؟ آیا به همین سان نمی‏توان در زیباتر کردن نثر بزرگ علوی کوشید؟ این کوشش، کوشش در زنده کردن نثر سعدی نیست؛ چنان که نویسندگان اشرافی معاصر، زیباتر و پخته‏تر از نویسندگان غیر اشرافی معاصر می‏نویسند، بدون آن که در دام شیوه‏های نثر قدیم گرفتار آیند.

اگر یک علت ضعف نثر معاصر فارسی، جوانی آن و علت دیگر، عدم وجود منقدان و علت دیگر، نداشتن خواننده و علت دیگر، غرض‏ورزی مطبوعات و علت دیگر، عدم امکان فعالیت مکفی برای نویسندگان است، یک علت نیز، عدم توجه نویسندگان به جهات مختلف نثر است و این علت است که گناه نویسندگان است.

هم در نثر و هم در نظم غیر اشرافی معاصر، یک طرف قضیه، یعنی محتوا، مهم تلقی شده است. لیکن به موازات آن، عده‏ای نیز شکل آثار هنری را در نظر گرفته‏اند. در این میان، عده‏ای مضامین انحرافی و اشرافی را، با شکلی در پسند روز، بیان می‏کنند و به شکل ظاهری جملات‏، بیش از نویسندگان غیراشرافی، اهمیت می‏دهند و اینان هستند که از نویسندگان غیر‏اشرافی معاصر، پیش افتاده‏اند. حال آن که مقتضی است نویسندگان غیراشرافی‏، با توجه بیشتری به کار خود، از همه جهت، رقبا را از میدان به در کنند.

یک نوشته چگونه پدید می‏آید؟

اگر شیوه‏ی کسانی را که معتقدند: “هنر خلق زیبایی و فقط تفنن است”، کنار بگذاریم، به این نتیجه می‏رسیم که اول یک فکر یا احساس در ضمیر هنرمند راه می‏آید؛ هنرمند تصمیم می‏گیرد و یا ناچار می‏شود آن را بیان کند. جالب این است که احساس در ادبیات تا به فکر تبدیل نشود، قابل بیان نیست. فکر ممکن است قبلا به و سیله‏ی دانشمندان علم‏الاجتماع و دیگران گفته شده باشد، ولی چرا هنرمند بار دیگر بیان آن را به عهده می‏گیرد؟ علت این است: در قلمرو علم و فلسفه، حکومت با عقل است. ولی در میان طبقات مختلف مردم، مردمی که احساسات‏شان بر عقل‏شان غلبه دارد، بیان مقصود به کمک دلایل عقلی، ممکن است پذیرفته شود؛ ولی در عمل انعکاس نمی‏یابد و نقش فعال ندارد و در امیال نیرومند مردم تصرفی نمی‏کند. ادامه دارد…

ممکن است دوست داشته باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *