شاه، چای سمی و نقش روس ها!

(اختصاصی کورش)
امیر کاویان
تاکنون به این مساله فکر کرده اید که چرا انتشار بخشی از اسناد محرمانه بعد از ۵۰ سال از طرف وزارت خارجه آمریکا یا انگلیس یا سازمان سیا برای مردم کشورهایی چون ایران قابل توجه است و برای خود شهروندان آن کشورها جذابیتی ندارد؟ واقعیت را باید در فرهنگ جامعه ایرانی جستجو کرد. درد بزرگی که حداقل پس از انقلاب مشروطه (بیشتر از یک صد سال گذشته) مشهود بوده این است که مردمی که در فضاهای تاریک و تنگ از حیث “سانسور” زندگی کرده اند، بیشتر از آنچه منابع خبری داخلی برای شان مهم باشد، خبرهای بی بی سی و رویتر و فرانس پرس مهم بوده است. تردیدی نیست که رسانه های خارجی دقیق تر و با حوصله ی بیشتر روی اخبار کار می کنند و رسانه های داخلی غالبا بدون داشتن نیروی حرفه ای می باشند؛ اما دلیل دیگر این است که مردم ایران عادت دارند که روی اخبار تامل نکرده و بدون شواهد و قراين به تفسیر می پردازند. این درد بزرگی است که شاید یکی از دلایل آن عدم مطالعه ی کتب و نشریات باشد. اخیرا هیچ آماری از سقف مطالعه سالانه ایرانیان منتشر نشده اما آخرین بار به یاد دارم که گفته شد هر ایرانی به طور متوسط در سال “۳ دقیقه ” کتاب می خواند! حالا تصور کنید ملتی که در سال ۳ دقیقه کتاب می خواند باید هم در برابر واقعیت های پنهان –اما قابل تامل– بی خیال باشد و خبرهای جهت دار و بی ارزش از “بی بی سی” را حلوا حلوا کند!
پيشتر در گزارشات گذشته به این موضوع اشاره داشتم که باب کردن اصطلاح مضحک “دایی جان ناپلئون” در مورد دسیسه های خارجی در وقایع ایران امری برنامه ریزی شده بود تا افکار جامعه به داخل بطری باریک و کوچکی هدایت شود که اثری از آمریکایی و انگلیسی روی بطری حک نشده باشد. این برنامه در طول سال ها با موفقیت اجرا شد. بر همین مبنا، وقتی در سال های بحرانی ۱۹۷۸ و ۱۹۷۹ سفیر ایران در انگلستان مورد خطاب مقامات مافوق و حتی شخص شاه قرار می گیرد که نسبت به نقش رادیو بی بی سی و تحرکات زیرکانه وزارت خارجه بریتانیا هشدار دهد، آقای سفیر با اعتماد به نفس ابلهانه ای می گوید: “انگلیسی ها در شرایطی نیستند که بتوانند شلوار خود را بالا بکشند.”… یعنی وی نیز به نوعی مسخ تئوری “دایی جان ناپلئونی” شده است. وی حدود ۴۰ سال قبل چنین می گوید اما وقتی فرداها اسناد محرمانه از بایگانی وزارت خارجه بریتانیا منتشر شد تازه افکار عمومی که یک روز نقش خارجی ها را به سخره می گرفت، ناگهان می بیند که این انگلیسی ها نه تنها شلوار خود را محکم نگه داشته بودند که چه شلوارهایی را … ؛ البته دیگر خیلی دیر شده و ۵۰ سال گذشته و آقای سفیر هم به اهل قبور پیوسته است.
اینها را نوشتم تا پرونده تازه ای را باز کنیم و اگر چه برای ما بر مبنای همان بیماری تاریخی، باور کردن واقعیت ها دشوار است – تا زمانی که مثلا بی بی سی اعلام کند– با این حال در این گزارش بر اساس مستندات به مساله ای می پردازیم که کمتر به آن فکر شده؛ به موضوعی که حداقل ارزش اندیشیدن داشته باشد.
چرا روسیه؟!
آیا تردیدی وجود دارد که حزب توده ایران به منزله گروهی سرسپرده ی اتحاد جماهیر شوروی از بدو ورود نیروهای متفقین به ایران تمام تلاش خود را به کار برد تا حکومت ایران و شاه جوان زیر بیرق مسکو قرار بگیرند و به عنوان اولین قدم امتیاز نفت شمال را تقدیم استالین نمایند؟ آیا تردیدی وجود دارد که حزب توده در صدد بود که هر چه سریع تر از شر محمد رضا شاه خلاص شود و به همین منظور چند طرح ترور این حزب در دهه ۲۰ ناکام ماند؟ بررسی حوادث تروریستی از سوی گروه های چپ در دهه ۴۰ و ۵۰ و پناه گرفتن خیل عظیمی از توده ای های سابق، به بلوک شرق، نشان از این واقعیت می داد که به طور کلی مقامات اتحاد جماهیر شوروی حکومت ایران را وابسته به غرب می دانستند و مهم ترین دلیل آنها نیز خرید تجهیزات نظامی از کشورهایی از قبیل آمریکا، انگلیس، فرانسه و… بود. این نگرش غلط، ثابت می کرد که حتی تئوریسین های حزب کمونیست شوروی نمی توانستند تحلیل و برداشت دقیقی از سیاست های خارجی شاه داشته باشند.
در دهه ۵۰ حکومت شاه دست به توازن تجاری و بازرگانی با بلوک شرق زد و پروتکل های مهمی با کشورهای رومانی، مجارستان، یوگوسلاوی و حتی خود شوروی منعقد کرد ……… ( لطفا گزارش کامل را در شماره ۲۲ مجله کورش بخوانید)

ممکن است دوست داشته باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *