مهدی جديدی
گيسوان يار زيبايم افشان است در شبها، چرا؟
همرديف محفل مشکل پسندان است در شبها، چرا؟
او که می داند به خوش عهدی شدم مشهور عشق
اين همه بد عهد و پيمان است در شبها، چرا؟
ناگزيرم می کند، گويم از آن ناگفته ها
هر چه روانداز و کتمان است در شبها، چرا؟
از چه رو اين يار، ما را کافر خود کرده است
وه که او بد ذات و شيطان است در شبها، چرا؟
من نفهميده چنين گفتم پشيمانم ز خود
می نويسم يار هم گويي پشيمان است در شبها، چرا؟
ما مسلمانيم و کافر نيست در دار جهان
کافرم گويي مسلمان است در شبها، چرا؟
سِرّ شبها را که می داند به جز ارباب شب
آن که خود پروانه ی مستان و رندان است در شبها، چرا؟
هر که گويد از چه رو گفتم چنين افسانه ای
همنشين شاعر و شاعر پسندان است در شبها، چرا؟