دخترکان دشت اندوه!

زهرا صمدی

در حمله انتحاری به مدرسه دخترانه (سیدالشهدا) در غرب کابل، واقع در دشت (برچی) بیش از ۵۰ کشته و۱۰۰ زخمی، بر جای گذاشت. این خبری بود که جهانیان به ویژه مدافعان حقوق زنان را در بهت فرو برد. این حادثه خونین واکنش‏های زیادی را در رسانه‏ها و شبکه‏های اجتماعی در پی داشت. به راستی گناه این دختران چه بود، درس خواندن و یاد گرفتن؟! آن‏ها به مدرسه می‏رفتند تا درس بخوانند و یاد بگیرند که همه‏ی زندگی، جنگ و خونریزی نیست. بفهمند و بفهمانند که سراسر زندگی، غم و اندوه نیست. دخترانِ درد کشیده‏ی افغان به مدرسه می‏رفتند تا لبخند گم شده‏ی خود را به دور از هر گونه هیاهوی جنگ، در لا به لای سطرهای کتاب‏هایی پیدا کنند که حتی به اندازه‏ی کافی، برای‏شان تامین نمی‏شد، تا شاید بدین وسیله جنگ را به دست فراموشی بسپارند؛ ولی آن‏ها نمی‏دانستند سایه‏ی شوم جنگ، در جای‏جایِ افغانستان، هویداست.

روز شنبه بود. صدای آخرین زنگ مدرسه به گوش می‏خورد. دختران افغان یکی پس از دیگری، با شور و شوق وافری، به سمت خانه می‏دویدند؛ اما هنوز چند دقیقه از صدای زنگ نگذشته بود که صدای انفجار مهیبی جای آن را گرفت. هر کس به سویی فرار می‏کرد. صدای انفجارهای پیاپی جایگزین صدای هیاهوی بچه‏ها شد. هر چه بود، دود و خون بود. صحنه‏ی غم انگیزی که در آن پدران و مادران، به دنبال دختران خود می‏گشتند؛ ولی کتاب و دفتر غرق در خون آن‏ها را پیدا می‏کردند. صحنه‏ی پر از درد و اندوه، دیدن وسایل به جا مانده از جان‏باختگان بود که ناگفته، گفتنی‏های زیادی در برداشت. این اولین حمله انتحاری به مدارس در افغانستان، نبوده و نیست، بلکه این حمله‏ها بارها و بارها، تکرار شده و چندین آموزشگاه، مدرسه و مراکز فرهنگی هدف بی‏رحمانه‏ی حملات تروریستی قرار گرفته است. چه می‏دانیم شاید این حملات باز هم تکرار شود. در این بین گناه دختران دشت برچی چه بود که می‏خواستند درس بخوانند؟! پَر واضح است کسانی که این گونه حملات را انجام می‏دهند، نمی‏خواهند دختران درس بخوانند. چه کسی پاسخ‏گویِ فاجعه‏ی تکه‏تکه شدنِ پیکرِ دانش‏آموزان است؟

بیشتر دانش‏آموزانی که مورد حمله‏ی انتحاری قرار گرفتند، از خانواده‏های فقیری بودند که به امید زندگی بهتر، درس می‏خواندند. یکی از آن دختران، دختری به نام کامله بود. تنها دختر باسواد خانواده‏ای بود که می‏خواست با درس خواندن، زندگی پدرش را سر و سامان دهد. اما آرزوهای ناتمامش را با خود، به دل سرد خاک سپرد و نیست و نابود شد. هدف از حملات پی در پی، سست کردن اراده‏ی دختران افغان، برای ادامه‏ی راهی‏ست که انتخاب کردند؛ ولی آن‏ها می‏گویند: “هرگز تسلیم نمی‏شویم و از جایی که افتاده‏ایم دوباره بر می‏خیزیم و با عزمی جزم، وارد میدان یادگیری می‏شویم؛ زیرا سلاح ما، قلم ماست که با آن به جنگ دشمن خِرَد می‏رویم.”

افزایش خشونت‏طلبی طالبان، علی‏رغم تعهدات خود مبنی بر تضمین صلح، انگشت اتهام را در خصوص چنین حوادثی، به سمت طالبان نشانه رفته، در حالی که سخنگوی این گروه تروریستی، در توئیتی، دخالت در این جنایات را رد کرده و داعش را مسوول این کشتار گسترده دانست. «اشرف غنی» رییس جمهور افغانستان، با محکومیت این جنایات فجیع گفت: “خشونت‏طلبان در این زمینه، به ما نشان داد که مساله صلح، برای آن‏ها بی‏اهمیت است و آن‏ها در میدان جنگ، قادر به مبارزه نیستند و به همین خاطر اماکن عمومی و مدارس دختران را هدف قرار می‏دهند؛ این جنایت را بی‏پاسخ نمی‏گذاریم.” این در حالی است که خانواده‏های قربانیان از نهادهای ملی و بین‏المللی تقاضا دارند که ابعاد این جنایت، بی‏طرفانه بررسی شود. این حملات تروریستی در واقع حمله به آینده کودکان بی‏دفاع افغانستان است. این حمله تروریستی، نه تنها کشته‏ها و زخمی‏های زیادی بر جای گذاشت بلکه حمله به حقوق زنان و دختران و تحت تاثیر قرار دادن تحصیلات آن‏ها نیز هست؛ این واقعا ناجوانمردانه و به دور از خوی انسانی ست.

مدارس همواره جایگاه صلح و مکانی آرام برای آینده کودکان است تا در امنیت درس بخوانند و بایست که امنیت کودکان تضمین شود. بی‏گناهی قربانیان، مقیاسی برای اثبات خشونت و مشکلات در افغانستان به شمار می‏آید. طالبان در این کشور بر حسب زمان مقتضی، موقعیت‏های جدیدی پیدا می‏کنند که دولت قادر به جلوگیری از پیشرفت آن‏ها نیست و به همین خاطر مردم بی‏دفاع را قربانی خشونت‏های خود می‏کنند. این در حالی است که دولت اشرف غنی، توان محافظت از مردم در برابر کشتارهای جمعی را ندارد. این ترس در میان مردم همیشه وجود دارد که این کشتارها، مقدمه‏ای از حوادثی تازه باشد. مردم، انتظار حمایت از دولت را دارند. آن‏ها از دولت حمایت کردند ولی تاوان حمایت‏شان، انفجار و کشتار است. در مراسم تشییع دختران دشت اندوه، نیروهای امنیتی حضور نداشتند و این سوال در ذهن ببینده، تداعی می‏شود که آیا این جامعه فقط باید به خود اعتماد داشته باشد؟! اعلام عزای عمومی و ملی برای قربانیان از سمت دولت اشرف غنی، به راستی چه دردی را از خانواده‏های قربانیان دوا می کند؟! در این جا فقط می‏توان گفت: “آه از جهل و خشونت!” این مرز و بوم باید بار دیگر در غم و اندوه از دست دادن کودکان بی‏گناهش خون گریه کند. کسانی که از این دست حملات را انجام می‏دهند به درستی که با انسانیت بیگانه‏اند.

اما هنوز مدتی از “جان پدر کجاستی؟” نگذشته بود که خاک افغانستان “جان مادر بلند شو!” را فریاد می‏زند. به امید روزی که علف‏های هرز زهرآلود جهل در این نقطه از دنیا بخشکد و بذر آگاهی پا بگیرد و رشد کند و دیگر شاهد این صحنه‏های هولناک نباشیم که پدر و مادری بچه خود را برای تحصیل به مدرسه بفرستند و بعد جنازه‏اش را تحویل بگیرند. در این جا این سوال پیش می‏آید که آیا حکومت به راستی قادر به تامین امنیت مردم نیست و حکومتی نالایق و بی‏کفایت است؟ آیا خواسته زیادی است که مردم از حکومت بخواهند که جلوی کشت و کشتار را بگیرد تا دیگر فرزندان افغانستان قربانی خشونت قرار نگیرند. پذیرش این انفجار برای مردم، قابل قبول نیست؛ زیرا در امن‏ترین منطقه کشور رخ داده است. چرا حکومت توان تامین امنیت را ندارد؟ چون رییس جمهور به جای این که دنبال پیدا کردن عاملان این جنایت باشد، وقت خود را صرف امور دیگری می‏کند و یا شاید خود را به خواب زده است. این دولت در پی چیست؟ مسایل مرتبط با صلح و مذاکره با طالبان اگر چنین است چرا این دست جنایات به حداقل نمی رسد تا مرحمی باشد بر آلام مردم بی دفاع و دردمند افغانستان؟ با تمام این تفاسیر از حکومت نالایق و بی‏کفایتی که در راس آن اشرف غنی قرار دارد که به نوبه خود وجودش برای این کشور بحران است و برای مردم ایجاد بحران می کند، بیش از این انتظاری نمی‏رود. به جای تامین امنیت تظاهرکنندگان که کوچک‏ترین تهدیدی برای حکومت نیستند زیرا آن‏ها نیامده‏اند که این حکومت را از بیخ و بن بخشکانند، بلکه آمده‏اند تا حداقل در کنارشان باشند و صدای خفه در گلوی‏شان را بشنوند. ولی در مقابل، این مردم مظلوم با آتش نیروهای امنیتی رو به رو شدند. در حقیقت مساله ای که در افغانستان خودنمایی می‏کند، این است کسی که متاسفانه پرده از حقایق کنار بزند، محاکمه می شود، یعنی هیچ چیز سر جایش نیست. با این حال حکومت باید این روزها بیشتر هوای شهروندانش را داشته باشد و امنیت آن‏ها را تامین کند. حکومت اگر نتوانسته بود جلوی انفجارهای پی در پی را بگیرد، حداقل می‏تواند امنیت کسانی را که جنازه عزیزان‏شان را بر دوش حمل می‏کردند را تامین کند. انگار حکومت وظایف مهم‏تری دارد؛ آیا چیزی مهم‏تر از حفظ جان مردم وجود دارد!؟ اوضاع و احوال نشان می‏دهد که حکومت افغانستان کفایت لازم را برای اداره امور افغانستان ندارد. برای تسکین این دردها، افغانستان به پزشک ماهری نیاز دارد که اشرف غنی از عهده آن بر نمی‏آید و بیشتر کشور را به سمت بحران سوق می‏دهد.

به راستی چرا اشرف غنی، اجازه آزادی زندانیان طالبان را آن هم با این حجم گسترده صادر کرد؟! این یکی از شروط اصلی توافق‏نامه صلح بین آمریکا و طالبان بود که به امضای طرفین رسید. اما رییس‏جمهور وقت افغانستان، آزادی این تعداد زندانی را زمان‎بَر توصیف کرد و گفت: “قبل از آزادی باید طی تعهدنامه کتبی تضمین دهند که دیگر به سمت جنگ و اعمال خشونت‏بار نمی‏روند و اما طالبان تا چه حد به تعهدات خود پای‏بند مانده و عمل می‏کنند؟ سخنگوی طالبان، «سهیل شاهین» اذعان کرد که پنج هزار زندانی آن‏ها باید با هم و در یک مرحله آزاد شوند تا مقدمه‏ای برای گفت و گوی بین‏الافغانی باشد. در مقابل نیز ۱۰۰۰ زندانی دولت را طالبان آزاد کنند. در این بین «زلمی خلیل‏زاد»، نماینده ویژه آمریکا برای صلح افغانستان گفت: “توافق طرفین بر سر آزادسازی زندانیان، می‏تواند گام عمده‏ای در روند صلح ایجاد کند.”

بالا گرفتن بحث مذاکرات صلح افغانستان پس از امضای توافق‏نامه صلح آمریکا با طالبان، این نگرانی را برای بازگشت طالبان به عرصه قدرت و محدود کردن و نادیده گرفتن حقوق زنان را افزایش می‏دهد زیرا گزارش متعددی از نقض گسترده حقوق زنان از سوی طالبان وجود دارد. شاید گروه طالبان، انگیزه‏ای برای کاهش خشونت ندارند؛ ولی علی‏رغم تعهد، به خشونت باز می‏گردند. تعداد زیادی از آن‏ها یا در حین ارتکاب به جرم و جنایت بازداشت شده‏ یا در جریان جنگ‏ها، کشته شده‏اند. پس نتیجه می‏گیریم آزادسازی حجم وسیعی از زندانیان طالبان، نه تنها گِرِهی از این کشور بحران‏خیز را حل نمی‏کند بلکه تنور جنگ را در افغانستان، داغ‏تر می‏کند و تاثیرگذار نبوده است. زنان افغان، به عنوان یک گروه اجتماعی به شدت آسیب‏پذیر ، منزوی و تحت فشار، از کمترین حقوق در عرصه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی برخوردار بوده‏اند. بی‏سوادی و کم‏سوادی آن‏ها نیز در این زمینه بی‏تاثیر نبوده است و این موضوع تبدیل به یکی از چالش‏های زنان افغان شده است. انکار مشکلات و چالش‏های موجود در مسیر زنان افغان، غیرممکن است؛ ولی هنوز جای امیدواری برای داشتن آینده‏ی بهتری برای آن‏ها وجود دارد. در زمان تنظیم این گزارش، اوضاع افغانستان رو به وخامت می‏رود و گروه طالبان توانسته با استفاده از خروج نیروهای نظامی آمریکا و ضعف دولت مرکزی، بخش‏هایی از افغانستان را تصرف کنند.

ممکن است دوست داشته باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *