سفری بی‏ آغاز

زهرا صمدی

سفری آغاز کنیم

سفری بی‏آغاز، سفری بی‏پایان

سفری از سرچشمه خودِ وجود

تا به جایی ختم شود

سفری بی‏انتها؛

از دل کوه‏ها گذر باید کرد

نتوان چشم فرو بست، به خیال رفتن،

خود را به دست اوهام سپردن،

با طعمی خاص!

و شاید روزی به آرزوهای خود رسیدن

و سفری شورانگیز باید،

آغاز دیگری در راه است

قیاسی مع‏الفارق!

زیرا تو یگانه‏ای برایم

اطرافم پر است از انسان نماهای رنگارنگ‏

ولی درونم هنوز تنهاست، تنهایِ تنها

مثل همیشه خلا وجودم از تنهایی، پر گشته

تنهایی‏هایم را درون قابی گذاشته و

هر روز به آن‏ها زل می‏زنم

به امید شکسته شدن این حصار،

و آن گاه من از تنهایی‏هایم، پی در پی رها می‎شوم!

ممکن است دوست داشته باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *