قسمت اول
غلامحسین خیّر
نوول که در زبان فارسی به داستان کوتاه، ترجمه شده، در بین ملل جای وسیعی برای خود باز کرده است. من تصور میکنم علت آن کار ماشینی قرن بیستم است. در این قرن، سرعت افزایش یافته است و فعالیتها وسعت گرفته و به اقتضای زمان، هر عملی لازم است که در کوتاهترین فاصله زمانی انجام شود و در عین حال نتیجه هم مطلوب باشد. از این جهت خوانندگان قرن بیستم، دیگر نمیتوانند یک رمان هزار صفحه ای را به رغبت بخوانند. به علاوه اگر اثری در مدت زیادی خوانده شود، بین خواندن فاصله ایجاد میشود. این فاصله زمانی، طبعا از تاثیر یک نوشته می کاهد. نوول از این هر دو عیب دور است. اما چنین به نظر میرسد که بعضی تصور میکنند، نوول، از لحاظ ارزش، نمیتواند هم طراز رمان قرار گیرد. ممکن است اینان، مطلب را چنین توضیح دهند که در نوول، تراکم مطالب کم است و برای به هم بستن و ایجاد همآهنگی در میان مطالب زیادتر، قدرت بیشتری لازم است. بسیاری از نوولها اجازه این تصور را به ما میدهد؛ ولی اگر مثلا یک آدم کوتاهقد، بیارزش از آب در آید، دلیل آن نیست که اصولا بلندقدان، بیش از کوتاهقدان، از نعمت نبوغ، بهرهمند باشند. اینان نوول را نوشتهی کوچکی تصور میکنند که از هر جهت همپایهی یک فصل از یک رمان است؛ همان قدر مختصر، با همان گسترش، با همان شیوه بیان؛ اما اگر نوول به منزله یک عضو بریده شده از یک اندام باشد، نوول نیست. نوول، آدم کوتاهقدی است که مثل یک آدم بلندقد و سالم، تمام نیروهای انسانی را در خود جمع دارد؛ با این تفاوت که این نیروهایی که در رمان در صفحات زیاد پراکنده است، در نوول، در حجم کم، متراکم شده؛ بدون این که کم شده باشد. در نوول، میتوان همه چیز را بیان کرد؛ بدون این که چیزی بیان شده باشد. نوول یعنی یک رشته اشارههای مختصر و فشرده. خوانندهی نوول از هر اشاره مطلبی را درک میکند که در رمان برای بیان آن چندین صفحه اشغال میشود. هر یک از این اشارهها باید چنان باشد که در خواننده همان تاثیری را که نویسنده توقع دارد، به جا گذارد. خوانندهی نوول باید کسی باشد که مدتها رمان خوانده باشد. به همین علت، میبینیم ملل اروپایی، پیش از ما، به نوول پرداختند و بیش از ما، به آن مشغولاند.
خوانندهی فارسی زبان، فقط نوولی را میفهمد که رمان کوچکی باشد، مثل یک فصل از یک رمان، مطالب همان قدر ساده، همان قدر شکافته شده و تراکم همان قدر اندک؛ ولی از درک نوولی که یک رمان بزرگ است، از درک نوول، به معنای واقعی واجد همان شرایط و هدفی که نوول را به وجود آورده است و مزایای خاص نوول را داراست، ناتوان است. هموطنان ما هنوز با هنر بغرنج، هنر فشرده، هنری که مطالب فراوانی را که زمانی ضمن یک رمان مطول بیان میشد، در حجم بسیار ناچیزی عرضه کند، مانوس نشدهاند؛ به عبارت دیگر هنوز در این مورد، باید غذا را برایشان جوید. مردمی که نوول را میفهمند چند صد سال سابقه خواندن و نوشتن رمان دارند. حالات فراوانی که فقط در یک رمان چند صد صفحهای میگنجد، در نوول باید به نحوی بیان شود که خواندن آن در یک نشست ممکن گردد. واضح است که تا چه حد باید فشرده باشد. در نوول، نویسنده آن قدر مجال و وسعت دید ندارد که دنبال هر قهرمانی برود و یا در آن واحد، جزییات اعمال چند آدم را، در چند مکان، از نظر بگذراند. بنابراین فقط به دنبال آدم اصلی به راه میافتد و فقط او را میبیند و نیز فرصت ندارد که از بدو تولدش با او همراه باشد. از این جهت گاه پیش میآید که با یکی دو ساعت همراه شدن با آدم داستان، باید تمام گذشته، آینده، شخصیت کنونی و وضع موجود او را ببیند و نشان دهد؛ هم چنین ، آدمهای دیگر را در مدت کوتاهی، که با آدم اصلی رو به رو میشوند، از گفتار و کردار آن ها، باید بشناسد و نشان دهد و در همین فرصتهای کوتاه است که تیپهای مختلف باید توصیف شوند. گفتگو، بهترین وسیلهی نیل به این هدف است و به همین علت در نوول، نقش اساسی به عهده گفتگو است و نویسنده، خود اجازه ندارد که با شرح و بسط و قضاوت و استدلال، مطلبی را شیر فهم کند.
در رمان، وقایع را شرح میدهیم تا نتیجه و اثر آنها را در شخصیتها معین سازیم؛ ولی در نوول، میتوان نتیجه و اثر وقایع را در شخصیتها بیان کرد و درک وقایع موجب و موثر را به عهده خواننده واگذاشت. خواننده نوول، خوانندهی قرن حاضر، خوانندهای که چند صد سال سابقه ادبی در پشت سر دارد، میتواند درک صحیح داشته باشد و در نتیجه نوول را درست بفهمد و دوست بدارد. چنین خوانندهای که میتواند از هر اشارهای مطلبی درک کند، به خواندن رمان و شرح و بسط فراوان احتیاج ندارد و از آن لذت نمیبرد (مگر رمانی که خود، نوول وسیعی باشد) داستان سعدی را به خاطر میآورم که خطابه مفصلش در مردم اثر نکرد، ولی یک جمله از گفتار وی، شوریدهای را پریشان ساخت. ادامه دارد…