غلامحسین خیّر
- هر ملت، از میان هنرها، یک هنر را بیشتر میپسندد؛ مثلا آلمانی، موزیک؛ ایتالیایی، نقاشی؛ فرانسوی، ادبیات؛ ایرانی، شعر و هندی، رقص را.
- یک اثر هنری، اگر در پسند ملتی نباشد به این علت است که با درک هنری آن ملت همآهنگی ندارد. مردم چیزی را استقبال میکنند که بفهمند، دوست بدارند و خواستههای خود را در آن بیابند. هنر جوابگوی تمایلات، آرزوها و مسایل زندگی است و هم چون مسایل زندگی و تمایلات ملتها یکسان نیست.
- درک هنری ملتها همانند نیست؛ مثلا در تمام جهان، هنر معماری وجود دارد؛ ولی هیچ دو ملتی وجود ندارند که یک نوع آثار معماری، کاملا همانند با دیگری، به وجود آورده باشند. بنابراین اگر یک اثر هنری در آمریکا استقبال شود و در ایران استقبال نشود این اختلاف ذوق، دلیل اختلاف میزان درک هنری طرفین نیست، بلکه اختلاف، در چگونگی است.
- هنر مرکب (اپرا ، باله و به خصوص تاتر و سینما) به دلیل در هم آمیختن هنرها، میتوانند بیش از هر هنر دیگری، جنبهی جهانی داشته باشند و هر چه این ترکیب عالیتر و متنوعتر باشد جنبهی جهانی آن هنر، بیشتر است.
- هنری که به وسیلهی مردم استقبال نمیشود ارزش تجاری خود را در میان آن ملت از دست میدهد. از طرفی، مردم غیر از هنر به چیزهای دیگری دلبستگی دارند. چون غذا میخوریم سعی نداریم که در خوردن، جنبهی هنری بیابیم. هم چنین وقتی یک روزنامه میخریم، حظ هنری مطالعه را در نظر نداریم. پس هر اثر هنری جنبهی تجارتی هم دارد ولی هر عمل تجارتی، جنبهی هنری ندارد.
- تبلیغ مدت کمی میتواند بازار یک کالا را گرم کند؛ ولی به زودی کیف و کم ارزش واقعی کالا آشکار میشود. تبلیغ میتواند کالا را معرفی کند؛ ولی نمیتواند تحمیل کند. پس یک اثر هنری که استقبال نمیشود، کالایی است که قابل خریدن نیست و در نتیجه، خریدار ندارد.
- در این حال به جای تخطئهی ذوق مردم، بهتر است نقص کالا را جستجو کنیم و نتیجه بگیریم که آن اثر هنری برای رفع حوایج روحی آن ملت رسایی نداشته است.
- همان طور که ملتها یکسان نمیاندیشند و دوست نمیدارند؛ طبقات، خانوادهها و افراد نیز تمایلات یکسان ندارند. پس شکست یک اثر هنری، در میان یک طبقه یا یک جمع، دلیل ضعف هنری آن نیست.
- یک اثر اگر از نظر مطلعان، هنری باشد لیکن از طرف مردم استقبال نشود، نقص در تشخیص مطلعان است نه در ذوق مردم. یک منقد لازم است که خود را فراموش کند و خواستههای کسانی را در نظر بگیرد که اثر هنری برای ایشان به وجود آمده است.( ملت، طبقه، جمعیت… .)
- وجود یک انسان در یک میل خلاصه نمیشود؛ تمایلات مختلف است و هر کدام نقش خود را بازی میکنند. بنابراین استقبال از یک مضحکه، دلیل عدم ذوق هنری نیست و استقبال از هنر، بیدانشی را ثابت نمیکند و دانشطلبی، بیزاری از تفریح را نشان نمیدهد. پس پیروزی فیلمهای مبتذل، دلیل شکست فیلمهای هنری نیست.
- یک ملت عقب افتاده، ممکن است بغرنجی و تکنیک اثر هنری را در نیابد؛ ولی هرگز ملتی وجود نداشته است که روح هنر را در نیافته باشد.
- هرگاه در یک اثر هنری، به تکنیک بیش از روح هنر، اهمیت داده شود، آن اثر از هنر دور و به صنعت نزدیک میشود. تکنیک محض، به کلی از هنر بیگانه است و استقبال نمیشود.
- اگر در یک اثر هنری، تکنیک ضعیف باشد، ولی روح هنر به خوبی بدرخشد، آن اثر استقبال میشود؛ لیکن یک اثر هنری کامل محسوب نمیشود.
- با ارایه روح عالی هنری، میتوان ملت را مجذوب ساخت و از طریق آمیختن آن به تکنیک قوی، میشود آن ملت را پرورش داد و پیش برد.
- روح هنر با مخارج انجام شده، چندان ارتباطی ندارد؛ ولی تکنیک با مخارج نسبت مستقیم دارد.