عدالت اجتماعی چیست
و
آنچه عدالت اجتماعی نیست
حسین شاهاویسی
«زرتشت»: “آفتاب باش تا نتوانی بر کسی نتابی!”
انسانهای با شرف، پاکان و نیکان و رهبران حقوق مدنی و اجتماعی در درازای تاریخ در پی گمشدهای که آن را عدالت نام گذاردند در تلاش و مبارزهای بردوام با ناقضان عدالت و نیروهای ستایشگر تاریکی هر یک به شیوهای به سر برده و چه جنگها و خونریزیها بر سر استقرار حاکمیت آن بروز نکرده و چه انسانهای بزرگی، جان شیرین بر سر آن نگذاردهاند؛ “که حفظ حقوق مردم را بالاترین و عالیترین قانون میدانستند.”
به راستی این عدالت چیست که عمر آخرین دوره این تلاشها برای نیل به آن در کشور ما به یکصد و پنجاه سال میرسد و برای برپایی آن، چه خونهای گرانقدری داده شد و هنوز هم در جستجوی آنیم. آن گاه که سخن از عدالت میرود، آرزوی پایههای زیستی شرافتمندانه و انسانی به ذهن هر انسانی متبادر میشود که در آن حق تصمیمگیری، حق داشتن سر پناه، حق خوراک، حق انتخاب شغل، حق تعیین شکل زندگی، حق بهداشت و آموزش، بدون هر گونه تبعیض جنسیتی و قومی و از همه مهمتر، حق داشتن آزادی گفتار و نوشتار و در یک کلام، حق داشتن حاکمیتی مردم سالار و قانونمند و اما این عدالت اجتماعی در جوامع چگونه پا میگیرد؟ آن گاه که شهروندان در برابر قانون برابر باشند، آقازاده و رعیتزاده، خودی و غیر خودی در بین نباشد، انسانها به خاطر داشتن اندیشه درجهبندی نشوند و هیچ گونه راه بندانی در اجرای عدالت در زمینههای اقتصادی، فرهنگی ـ اجتماعی، حقوقی، جنسیتی و قومی، وجود نداشته باشد؛ به گونهای که در کشور امکانات، اطلاعات، ثروت، قدرت و معرفت در اختیار همگان آن هم بر اساس نیاز و ضرورت قرار گیرد، مردمسالاری جایگزین الیگارشی گردد که بتوان از حقوق برابر، از ضابطه و نه رابطه، از حقوق شهروندی و نه وظیفه رعیتی سخن گفت که برای شماری به تعداد انگشتان دست، از گرد راه رسیده، زمینه آن چنان فراهم نباشد که منابع گسترده مالی و بالاترین امکانات ویژهخواری (رانتخواری) را در اختیار بگیرند و به سر کیسه کردن مردم محروم از زندگی ابتدایی بپردازند و هم زمان میلیونها نفر از هم میهنانشان در ژرفای نداری، بیکاری، اعتیاد و بیفردایی به فساد و تباهی کشیده شوند و برای گذراندن زیستی در حد خط فقر، به پستترین کارها مجبور شوند.
در تعریف واژه عدالت میگویند: “آن گاه که هر کس و هر چیز در جای خودش قرار گیرد، عدالت مستقر میشود.” پس این عدالتِ اجتماعی نیست که گروهی ویژه، با در اختیار داشتن دهها شغل و مقام، تمامی مزیتهای مادی جامعه را در اختیار گیرند و صدها هزار نفر از متخصصان و تحصیلکردهها و فارغالتحصیلان دانشگاهی ولی بیپارتی، یا بیکار و یا در نازلترین لایههای جامعه به زندگی بخور و نمیر ادامه دهند که تنها زنده بمانند. آیا قرار است از بد حادثه، همه ملت به شغلهای کاذب روی آورند!؟ یا دلال یا کار چاقکن شوند!؟ این عدالت که آن را از بنیادیترین بن پایههای باورهایمان میدانیم، نیست که تعدادی در سایه رانتخواری، نه شایستگی، از درآمدهای چند میلیونی ماهانه برخوردار باشند، در مقابل میلیونها نفر زیر خط فقر به سر برند و شرمنده زن و فرزند و خانواده.
این عدالت اجتماعی نیست که بیش از سی سال بیمه پرداخت کنی و اکنون حتی در بیمارستانهای دولتی با مشکل راه پیدا کنی و توان پرداخت هزینههای مداوای بسیاری از دردها هم چون داروهای ضد سرطان را نداشته باشی و هم زمان دیگرانی باشند با احترام و کبکبه و دبدبه در گرانترین بیمارستانهای خصوصی پذیرایی شود؛ که “ملک با کفر میماند ولی با ظلم هرگز” و هم زمان باور داریم: “لیس للانسان الا ما سعی” (برای انسان چیزی جز نتیجه تلاشاش نیست) ولی در عمل زمینهای فراهم شده است که تعدادی دلال و کار چاقکن و چاپلوس حق به ناحقکن ویژهخوار، در مدت بسیار کوتاه به ثروتهای سرسامآور برسند و پولهای این ملت را در بانکهای خارجی سپرده گذاری کنند و پس از مدتی کسب اعتبار کرده، از بانکهای خارج، وام کم بهره میگیرند و آن را در داخل کشور به ترفندهای مختلف در واقع نزول بدهند. کار بدستان به فریاد این ملت برسید، پیش از آن که نه تاک ماند نه تاک نشان. که این رفتار در عمل، آبی است که به آسیاب بیگانه میریزید و میهن را به خطر و بیگانگان را از این گونه حرکات، شاد میکنید. آن هم در وضعی که متجاوزان شمالی و جنوبی اندیشه تسخیر ایران در سر میپرورانند و در حال برنامهریزی و توطئه علیه تمامیت میهنمان هستند، به هوش باشید! دوستی آنها را که درلباس میش ظاهر شدهاند، باور نکنید که استعمارگران، چون نیک نگری از یک قماشاند، همه آنها از نارضایتی و هرج و مرج داخلی و شعارهای تهی از عمل ما، برای متحد کردن جهانخواران علیه ما بهره میگیرند. به راستی چرا اینان را با این گونه رفتارها، غیر مستقیم در راه رسیدن به امیال متجاوزانهشان یاری میدهید. آیا نباید با همبستگی صفوف داخلی را در سایه دادن حقوق قانونی و رفع نابرابریها منسجم و ملک و ملت را بیمه کرد. چه پُر معناست کلام «علی» (ع) اگر راهنمایمان باشد: “زکات توانایی، دادگستری است.” آیا با بگیر و ببند، بازداشت دانشجویان، فرهنگیان، زنان، کارگران و فعالان سیاسی و اقوام که زندگی آنها نمایانگر باور راستینشان به سربلندی ایران است و هدفی جز بهروزی ملت، استقلال میهن و آزادی در سر ندارند، به نتیجه میرسید؟ چه اشکالی دارد اگر دست کم نیروهای مسالمت جو، اجازه اظهار نظر و اندیشه و بیان داشته باشند تا بیش از این در ورطه سقوط پیش نرویم و بیش از این، غول بیابان به دنبال سرآب ، فریبمان ندهد.
از گرانی خبر ندارید؟! از فرار مغزها، از نرخ رشد روز افزون معتادان، از رواج دروغ و سقوط ارزشهای اخلاقی، از بیکاری جوانان که ریشه تمام ناهنجاریهای اجتماعی است؟! نابسامانیها را نباید به زیر فرش جاروب کرد. آیا شک دارید که شمار زیادی از مدیران و کار بدستان، عمدهترین عامل بروز این ناهنجاریها هستند؟! چه اگر قادر به برداشتن باری از دوش ملت بودند طی سالهای گذشته، گامی ریشهای و رو به جلو در راستای اجرای عدالت که بنیادیترین درمان درد جامعه امروز است، بر میداشتند و روز به روز شکاف بین مردم از یک سو و ملت و دولت از دیگر سو، عمیقتر نمیشد. باور کنید راه حل مشکلات ایران فشار بیشتر بر مردم نیست. باید متوجه بود که سرکوب نیروها و عناصر مسالمتجوی عدالتخواه جز این که دولت را بیش از پیش از متجاوزان به حقوق بشر در جهان معرفی کند و ایجاد همبستگی را مشکلتر سازد و جهان بیرون را علیه کشور یک صدا و بسیج کند، هیچ بهرهای ندارد؟ آیا با ابراز خشونت و بگیر و ببند از تهدید خارجی و توطئه آنها کاسته خواهد شد؟ یا به عکس؟ تاریخ میگوید از ۲۱ تمدن بزرگ جهان، ۱۹ تمدن در اثر ناهنجاریهای داخلی رو به اضمحلال رفته اند. زور، راه حل معضلات جامعه نیست؛ تنها خرد جمعی است که میتواند جامعه را از بنبست رهایی بخشد.
بکوشید و در راستای استقرار عدالت تلاش کنید. رسیدن به جامعهای عادلانه، میسر نمیشود مگر زمینههای بیعدالتی که مهمترین آن تبعیض و خودی و غیرخودی بودنهاست را از میان بردارید، که افلاطون میگوید: “فقط عدالت است که میتواند موجد خوشبختی شود.”