چرا خرمشهر سقوط کرد؟!
گفتگوی اختصاصی سردبیر کورش با خسرو سیف
دبیر حزب ملت ایران
امیر کاویان
• جنگ ایران و عراق به عنوان طولانیترین جنگ قرن بیستم چرا و چگونه آغاز شد؟
– برای بررسی هر بحرانی باید نخست به ریشههای بحران بپردازیم و زمینههای آن را واکاوی کنیم. تا هنگامی که ریشههای بحران و علل آن مشخص نشود ما نخواهیم توانست به گونهای منطقی مساله را بشناسیم و برای آن راه حل ارائه دهیم. شناخت منشا بحران در درجه نخست بررسی ما قرار دارد. دوم، روند و جریان آن را بازشناسی میکنیم و در مرحله سوم، پایان آن مورد بررسی قرار خواهد گرفت؛ بنابراین درست آن است که نخست علل ذهنی و عینی پدیدار شدن مساله موشکافی شود تا قادر باشیم بحث خود را آن چنان که شایسته است ادامه دهیم. حتما میدانیم که “عبدالکریم قاسم” در تیر ماه ۱۳۳۷ در عراق کودتا کرد و قدرت را در دست گرفت. قاسم از همان ابتدا سعی در تشدید اختلافات ایران و عراق نمود و خواستار جدا کردن خوزستان از ایران و پیوستگی آن به عراق بود و برای این کار به طراحی جنبشهای تجزیه طلبانه در خوزستان و کمک و حمایت دولت عراق از آن جریانهای ساختگی پرداخت. او در سال ۱۳۴۲ به زعم خودش مساله خوزستان را که عربستان مینامید در شورای جامعه ی عرب مطرح کرد اما موفقیتی به دست نیاورد. قاسم ادعای رهبری جهان عرب را در سر می پرورانید و از تاکتیک دشمن تراشی برای تحریک احساسات عمومی بهره گرفت و تقریبا هم زمان با یکی از روزنامه های انگلیسی و برای نخستین بار خلیج پارس را با نام جعلی خلیج عربی خواند. از سوی دیگر “عبدالناصر” در مصر در پی اتحاد اعراب برای مقابله با اسراییل بود و برای چنین اتحادی مقولهی ملت عرب و امت عرب و پان عربیسم را مطرح کرد. عبدالناصر در آغاز کار دنیای عرب را “من المحیط الا اطلسی الی خلیج الفارسی” (از اقیانوس اطلس تا خلیج پارس) تعریف کرده بود. بعدها با توجه به اختلافاتی که با دولت وقت ایران پیدا نمود، ناگهان دانستههای خویش را به زیر پا نهاد و او هم برای آن که از قافلهی توطئهگران انگلیسی و نیز عبدالکریم قاسم عقب نماند علیرغم تمام اسناد پذیرفته شده تاریخی، جغرافیایی و حقوقی دم از خلیج عربی زد و بدین ترتیب متاسفانه آگاه و یا ناآگاه به شعله ورنمودن آتشی کمک نمود که در نهایت مورد توجه استعمارگران و امپریالیستها بود که سابقهی دشمنی با نهضت ملی ایران به رهبری دکتر “محمدمصدق” و نهضت ملی شدن کانال سوئز که ناصر نیز از رهبران آن بود، داشتند. استعمارگران از دوستی دو ملت مبارز ایران و مصر بیمناک بودند و از هر فرصتی برای ایجاد دشمنی بین این دو ملت استفاده کردند و امروز نیز شاهد هستیم که یکی از سیاستمداران مصری در جریان تبلیغات ریاست جمهوری در مصر، ایران را یک کشور عربی! خوانده است. به نظر اینجانب در به وجود آوردن این جریانها استعمار گران سلطه طلب به گونهای آشکار دخالت دارند.
• پدیده “پان عربیسم” هم از همان مقطع مطرح شد؟
– واقعیت این است که اعراب از فردای پایان جنگ جهانی دوم از رقابت مصر و عراق و سوریه و عربستان برای رهبری جهان عرب رنج بردهاند. این رقابتها با مطرح شدن پان عربیسم از سوی عبدالناصر شدت یافت اما با ناکامی روبرو شدند زیرا اصولا امت یا ملتی به نام “امت عربی” و یا “ملت عربی” وجود ندارد که برخی بیایند و ادعای رهبری آن را بر عهده بگیرند و در صدد وحدت آن برآیند. از سوی دیگر به کار بردن اصطلاحاتی مانند “دنيای عرب” و “جهان عرب” نیز به سبب نداشتن وجود خارجی فقط به درد کارزار تبلیغاتی کوتاه مدت میخورد که آن هم به فراموشی سپرده شد. در پی شکست مصر از اسراییل و سپس امضای قرارداد کمپ دیوید در دوران حکومت “سادات” و اختلاف های بیشمار کشورهای عرب، پان عربیسم ناصر در پستوی خاطرات سران شکست خورده و متشتت عرب منطقه جای گرفت و تلاش آنان برای سرپوش نهادن بر ناکامی و شکستها و حقارت نظامی به سبب نداشتن سیاست واحد بر سر مساله فلسطین و دیگر مسایل جهانی به نتیجهای نرسید، به این ترتیب مقولهی وحدت اعراب که در آغاز بسیاری را به سوی خود کشانده بود به بروز تندرویهای گوناگون و اختلافات سیاسی در بین اعراب انجامید و در رقابت برای سروری بر اعراب و رهبری آنان شکست خورد.
• سرنوشت عراق و عبدالکریم قاسم به کجا رسید؟
عبدالکریم قاسم در سال ۱۳۴۲ سقوط کرد و پس از آن یک دوره آرامش نسبی در روابط ایران و عراق به وجود آمد؛ اما این آرامش نسبی نیز دیری نپایید و پس از آن که حزب بعث در ۱۳۴۷ در عراق قدرت را در دست گرفت مقاصد توسعه طلبانه دولت جدید عراق در مورد اروندرود و خوزستان شدت یافت. به عنوان مثال “صالح مهدی عماش” معاون نخست وزیر عراق در سال ۱۹۶۹ اظهار داشت: “عراق هرگز به طور جدی با ایران در مورد شط العرب اختلاف نداشته است، شط العرب جزیی از خاک عراق است، اختلافات در مورد عربستان (خوزستان) بوده که قسمتی از خاک عراق است و در دوره قیموميت خارجی ضمیمه ایران شده است و بر خلاف خواست مردم عراق اهواز نامیده میشود” در این جا لازم است یادآوری کنم که پس از جنگ جهانی اول و تجزیه عثمانی این منطقهای که اکنون عراق نامیده میشود، در ۱۹۲۰ تحت قیموميت بریتانیا قرار گرفت و در سال ۱۹۳۲ به آن استقلال دادند. بنابراین میبینیم که عراق کشوری استعمار ساخته است و استعمارگران از همان روز استقلال عراق برنامههای طولانی مدت برای آن داشتند تا روزگاری بتوانند از این دست ساختهی خویش علیه همسایگان استفاده کنند که اوج بهرهگیری آنان در جریان جنگ ایران و عراق بود.
• ظاهرا مساله جزایر سه گانه هم یکی دیگر از بهانههای دولت عراق بوده است.
– با اعلام حیلهگرانه و ظاهری انگلستان که با هماهنگی آمریکا صورت گرفت مبنی بر خروج نیروهای انگلیس از خلیج پارس در سال ۱۹۷۱ و بازگشت حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه تنب بزرگ و کوچک و ابو موسی، دولت عراق روابط خود را با ایران قطع کرد و اعلام داشت که این جزایر متعلق به اعراب است و به اتحادیه عرب و شورای امنیت سازمان ملل متحد شکایت کرد و به اتحادیه عرب پیشنهاد نمود که تمام کشورها روابط خود با ایران را قطع کنند اما این پیشنهاد مورد موافقت هیچ یک از آن کشورها قرار نگرفت، ضمن آن که عراق از شکایت خود به شورای امنیت نیز نتیجهای حاصل نکرد. شورای امنیت این ادعا را فاقد وجاهت قانونی دانست و میدانیم که به سبب قوانین و مقررات شورا چنان چه ادعایی یک بار فاقد وجاهت قانونی تشخیص داده شود دیگر بار نمیتواند در دستور کار شورا قرار گیرد. آمریکا و انگلستان و بعضی از دولتهای غربی با آگاهی از این امر هر از چند گاهی ضمن تحریک برخی شیخ نشین های حاشیه نشین و دست نشانده از ایران میخواهند به اصطلاح مساله جزایر سه گانه و اختلافات با امارات را به دادگاه بین المللی لاهه ببرد و حکم آن دادگاه را بپذیرد. قبلا نیز یکی از مقامات دولت آمریکا در یک ژست کهنه شده چنین توصیهای را مطرح کرد که باید به این سیاستمداران کوتوله بگوییم که به گواهی تاریخ این جزایر متعلق به ایران است و از دیدگاه ملت ایران مسالهای وجود ندارد. دوم آن که بروند و نطق دکتر محمد مصدق در دادگاه بین المللی لاهه مبنی بر عدم صلاحیت آن دادگاه را مطالعه کنند و دریابند که ادعایشان پوچ است. سوم آن که گویا فراموش کردهاند که بیش از ۶۰ سال است آموزههای دکتر مصدق سرلوحه مبارزات ضد استعماری و ضد امپریالیستی ملت ایران است و ملت بزرگ ما قدم در راه بی بازگشت نهاده است و حتی یک گام باز پس نخواهد نشست. پرسشی که مطرح است این که آیا میتوان موضوع حاکمیت و مالکیت قاهره، ریاض و دمشق را به آن دادگاه احاله داد؟ اینان دست نشاندگانشان در ذهن علیل خود به یک قیاس معالفارق دست میزنند و میپندارند که میتوانند مانند بحرین نتیجه رابه ظاهر به سود خود رقم بزنند. همگان میدانند که دبیر کل وقت سازمان ملل که گوش به فرمان قدرتهای جهانی بود نمایندهاش “وتيوریوگچیاردی” را به بحرین فرستاد و او با مراجعه به باشگاههای تفریحی و مانند آن دست به نوعی نظر خواهی موردی و گزینشی زد که با هیچ یک از قوانین بینالمللی مطابقت نداشت. در بحرین به هیچ وجه همه پرسی و رفراندوم برگزار نشد و تازه اگر هم می شد به سبب مالکیت تاریخی ایران بر بحرین قانونی هم نبود. در اینجا توجه شما را به مبارزات “حزب ملت ایران” در برابر توطئه های قدرتهای سلطهگر و عوامل داخلی آنها جلب میکنم که در جریان آن شادروان “داریوش فروهر” و تنی چند از اعضای فداکار و میهن پرست حزب ما توسط عناصر حکومت پیشین دستگیر، محاکمه و زندانی شدند. جرم آنها دفاع از تمامیت ارضی و اعتراض به جدایی بحرین بود. پس از بازگشت سه جزیره به مام میهن، دولت عراق به عنوان عمل انتقامی بیش از ۷۰ هزار تن از ایرانیان مقیم ان کشور را اخراج کرد و ادامه عملیات خصمانه عراق موجب شد طی سالهای ۱۳۵۳-۱۳۵۱ برخوردهایی در مرز دو کشور روی دهد که مهمترین این برخوردها به یکشنبه خونین معروف شد که در ۲۱ بهمن ۱۳۵۲ در منطقه مهران روی داد. و در نتیجهی آن بسیاری کشته و مجروح شدند.
در پی اجلاس سران دولتهای صادر کننده نفت “اوپک” که از تاریخ ۱۳ تا ۱۵ اسفند ماه ۱۳۵۳ در الجزایر تشکیل شد، دولتهای ایران و عراق طی اعلامیهی مشترکی اعلام کردند که در مورد رفع اختلافات دو کشور به توافق رسیدهاند. پس از آن روابط ایران و عراق از سال ۱۹۷۵ بر عهدنامه مربوط به مرز دوستی و حسن همجواری مورخ ۱۳ ژوئن ۱۹۷۵ متکی شد اما دولت عراق بارها این عهدنامه را نقض و به مرزهای ایران تجاوز کرد. به گونهای که در تاریخ چهاردهم خرداد ۱۳۵۸ روستاهای مرزی ایران را بمباران نمود و در اثر آن تعدادی از هممیهنان ما شهید و مجروح گردیدند. اساسنامه حزب بعث عراق که به وسیلهی صدام و همفکرانش اداره میشد به حزب اختیار میداد که با توسل به خشونت، وحشتافکنی و تجاوز برای تغییر اوضاع نامناسب در جهان عرب وارد جنگ شد. دو ماه پس از بهمن ۵۷ در جلسهای کاملا محرمانه در حزب بعث در بغداد اعلام شد که برای ایجاد یک موقعیت ژئوپلیتیک جدید توسط جهان عرب حمله نظامی به ایران با وارد کردن یک ضربهی موثر که بنا بر ارزیابی آنها به شکست ایران می انجامید ضروری است.
• بنابراین ارتش عراق زودتر از حملهی سراسری در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به مرزهای ایران تعرض کرده بود.
– دقیقا همین طور است. صدام در فروردین ماه ۱۳۵۹ برای توقف حالت جنگ بین ایران و عراق سه شرط را اعلام کرد:
الف- خروج بیقید و شرط ایران از جزایر تنب و ابوموسی
ب- بازگرداندن اروندرود به قبل از ۱۹۷۵
ج- به رسمیت شناختن عربی بودن خوزستان با نام مجعول عربستان!
وی همچنین گفت که عراق آماده است با زور تمام اختلافات خود را با ایران حل کند و چند روز پیش از حملهی سراسری به ایران، عهدنامهای را که براساس ماده ۴ آن دائمی و غیرقابل تغییر و نقض بود پاره کرد. پس از شروع جنگ تمام عیار و در ۲۱ آبان ماه ۱۳۵۹ اعلام داشت ما از وضع خود و نتایج حاصل شده راضی هستیم و حسابهایمان تا به حال درست از آب در آمده است. نیروهای عراق در جبههای به طول ۵۵۰ کیلومتر بین ۲۰ تا ۱۲۰۹ کیلومتر در داخل ایران پیشروی کردهاند ما از تجزیه و انهدام ایران ناراحت نمی شویم و “طارقعزیز” معاون نخست وزیر عراق در اغاز هشتمین ماه جنگ اظهار داشت: “وجود پنج ایران کوچک بهتر از وجود یک ایران واحد خواهد بود.” وی گفت: “ما از شورش ملتهای ایران پشتیبانی خواهیم کرد و سعی خود را متوجه تجزیه ایران خواهیم کرد. رسالت حزب بعث در واقع احیای عظمت دوران جاهلیت اعراب و بازآفرینی حکومت امویان و عباسیان بود و به همین جهت صدام جنگ عراق با ایران را جنگ قادسیه دوم یا قادسیه صدام مینامید. او نیز همچون همپالگیهایش خیال رهبری جهان عرب! را در سر می پروراند و از نظر ایدئولوژی رسالت تاریخی خود را در ایجاد یک امپراتوری به رهبری حزب بعث تصور میکرد و قصد داشت تا جنگ بین ایران و عراق را به جنگ ایران و اعراب مبدل سازد. وی در ۲۳ اسفند سال ۱۳۶۲ خطاب به اعراب گفت: “ما که برادرتان هستیم به نمایندگی از شما دفاع از سرزمین اعراب را آن گونه که در خور است به عهده خواهیم گرفت.” البته بعدها با اشغال کویت و تهدید دیگر کشورهای عربی، دروغ او آشکار شد و معلوم گردید که همه آن نظریه پردازیها فقط به خاطر جاهطلبیها و قدرتپرستیهای او بود و نیز مشخص شد که در حقیقت وسیلهی دست قدرتهای امپریالیستی بوده است.
• ۳۹ سال از آزاد شدن خرمشهر پس از ۱۹ ماه اشغال در دست نیروهای عراقی میگذرد. اصولا اشغال این شهر با چه تاکتیکی از سوی ارتش عراق میسر شد و با چه طرح و هزینهای آزاد گردید؟
– ساعت ۱٫۳۰ بعدازظهر روز سه شنبه ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ رژیم بعثی عراق به رهبری صدام حسین با هواپیماهای خود فرودگاهها و شهرهای مهم ایران را بمباران کردند و سپس حملات گسترده زمینی آن در طول ۵۰۰ کیلومتر مرز مشترک دو کشور آغاز گردید. تجاوز ارتش عراق به ایران با استعداد ۴۸ یگان سازماندهی شده در قالب تیپها و لشگرهای زرهی مکانیزه و پیاده با برخورداری از پشتیبانی ۸۰۰ قبضه توپ، ۵۴۰۰ دستگاه تانک و نفربر، ۴۰۰ قبضه توپ ضدهوایی، ۳۶۶ فروند هواپیمای شکاری و بمب افکن و ۴۰۰ فروند هلیکوپتر انجام گرفت. مقاومت اندک نیروهای نظامی در برخی خطوط مرزی سبب گردید نیروهای دشمن به آسانی از خطوط مرزی عبور کنند و برخی شهرهای ایران را محاصره نمایند. به طوری که مدت چهار روز فاصلهی ۸۰ کبلومتری تا مرز رودخانه کرخه را پشت سرگذاشتند و بستان را اشغال و سوسنگرد و حمیدیه را محاصره و به ۱۵ کبلومتری اهواز رسیدند و آبادان را نیز محاصره کردند. اما به سبب مقاومت شدید مردم نتوانستند آبادان را به تصرف درآورند و مقاومت مردمی در خرمشهر که ۳۴ روز طول کشید باعث شد که آبادان از سقوط در دست دشمنان نجات یابد. دشمن در این مرحله از جنگ توانست پانزده هزار کیلومتر از خاک میهن را اشغال کند و در آن استقرار یابد. در روز ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ رژیم بعث عراق در حالی شهر خرمشهر را زیر آتش گرفت که مطمئن بود با دو گردان نیرو در مدت ۲۴ ساعت خواهد توانست آن را به تصرف در آورد و از طریق پل ذوالفقاریه به آبادان دسترسی پیدا کند و در فاصله کوتاهی به اهواز برسد و به رویاهای از پیش تنیدهی خویش مبنی بر جدا کردن خوزستان از پیکر ایران زمین واقعیت بخشد. اما پیش بینی متجاوزان بعثی در هم ریخت و آنان در برابر مقاومت دلیرانهی مردم خرمشهر مجبور شدند بخش زیادی از توان نظامی خود را در این نقطه زمین گیر کرده و ۳۴ روز معطل شوند. دشمن پس از عبور از کارون در تاریخ ۱۹ مهر ۱۳۵۹ آبادان را به محاصره درآورد. این در وضعیتی بود که ارتش ایران به سبب شرایط ناشی از انقلاب و فروپاشی سازمان و تضعیف آن توسط ناآگاهان و بیتوجهی فرماندهان و تصفیههای دامنهدار و فراری و یا محبوس شدن بسیاری از افراد و اعمال نفوذ مغرضان و بیگانگان و عدم تناسب ساختاران برای مقابله با شرایط بحرانی توانایی برخورد با نیروهای دشمن که از سالها پیش خود را برای حمله به ایران، دست یافتن به برتری و سلطه یافتن بر خلیج پارس و تجزیهی خوزستان آماده کرده بودند و در آغاز جنگ از حمایت ۳۵ کشور جهان از جمله آمریکا، شوروی، انگلستان، فرانسه، آلمان و دیگر قدرتهای ریز و درشت دیگر بهرهمند بود، نداشت و نمیتوانست به رویارویی و دفع تجاوز دشمن بپردازد. ظهور گروههای گوناگون مسلح در نقاط مختلف ایران و حضور سازمانهای تجزیه طلب و بیگانه ساخته در مناطق مرزی و نیز آشفتگی و سردرگمی ، ناسازگاری و ناکارآمدی و اقتدارگرایی گروههای گوناگون تازه به دوران رسیده موجب شده بود که ارتش و جامعهی ایرانی از آمادگی کافی برای مبارزه با دشمن متجاوز و حذف آن در کوتاهترین مدت زمان بهرهمند نباشد. ایران هیچ گونه آرایش نظامی در مناطق مرزی بسیار حساس نزدیک خرمشهر و آبادان نداشت. نزدیکترین لشگر ایران به منطقهی عملیاتی در اهواز مستقر بود که ۴۰ تا ۵۰ کیلومتر تا صحنه جنگ فاصله داشت و عدم حضور قرارگاه فرماندهی در مناطق جنگی و مستقر نبودن توپخانه و هلیکوپترهای تهاجمی و کلیهی یگان ارتشی در مرز بر دلیل عدم آمادگی جنگی ایران میافزود. برخی فرماندهان نیز به جای این که تمام مدت وقت خود را صرف جنگ با دشمن کنند به گروه گرایی و بحث و جدلهای بیفایده در تهران مشغول بودند و اگر فرصتی مییافتند به جبههی جنگ سرکشی میکردند که البته آن جا نیز دست از جناح گرایی بر نمیداشتند و بر نظر خود مبنی بر مقابله با دشمن به روش کلاسیک پای میفشردند. غافل از آن که با شرایطی که پیش آمده بود روش جنگ کلاسیک دیگر کارآمدی نداشت. در برابر همهی این مشکلات فقط و فقط خروش و خیزش و بسیج همگانی ملت ایران بود که تمامی محاسبات دشمن را در هم ریخت و جنگ مردمی در شهرها برای بیرون راندن متجاوز آغاز شد و دشمن تا دندان مسلح را زمین گیر نمود زیرا مقاومت نیروهای مردمی بسیار از کاستیها را جبران کرد و نقش تعیین کننده در جلوگیری از پیشروی ارتش عراق داشت که نمونهی برجستهی آن مقاومت و دلاوری نیروهای مردمی در خرمشهر بود و هنگامی که ارتش عراق تیپ ۳۳ نیروهای مخصوص و دو لشگر خود را به میدان جنگ در خرمشهر آورد، مردم مقاوم و جان بر کف تا آخرین قطره خون و آخرین فشنگ جنگیدند و ۳۴ روز خرمشهر را نگهداشتند و آبادان را حفظ کردند.
در حالی که استراتژیک ترین نقطه ایران یعنی خرمشهر در محاصره متجاوز قرار داشت و منطقه وسیعی از کشور در دست دشمن بود سرکردهی بغداد که در آغاز تنها به مشاهده ظواهر و تکیه بر منابع اطلاعاتی آمریکا و غرب اکتفا کرده بود با دیدن مقاومت دلیرانه مردم جان بر کف ایران یک هفته پس از شروع جنگ اعلام کرد که عراق به مقاصد ارضی خود نایل شده است و مایل است خصومتها را کنار بگذارد و به مذاکره بپردازد و شورای امنیت و هیاتهای صلح از ایران درخواست میکردند آتشبس را بپذیرد که در صورت موافقت ایران با این درخواستها بخش وسیعی از میهن جدا میشد و دشمن به آرزوی دیرینهی خویش دست مییافت، در آن زمان دشمن به حدی روی تصرف خرمشهر حساب باز کرده بود که صدام در یک سخنرانی گفته بود: “اگر کسی بتواند خرمشهر را تصرف کند کلید بصره را به او میدهم!” جنگ در تمامی جبههها ادامه یافت. دشمن با بهرهگیری از پشتیبانی همه قدرتهای جهانی شهرها و روستاهای ایران را با آتش سنگین در هم میکوبید. خرمشهر با همه مقاومتهای مردمی سرانجام سقوط کرد. بمباران و موشک افکنی بر مناطق مسکونی شدت یافت و هزاران نفر از هممیهنان ما شهید و مجروح شدند اما آن چه پایبرجا مانده بود همان پایداری و از خود گذشتگی برای استقلال ایران بود تا ایران جاویدان بماند. خرمشهر پس از ۱۹ ماه اشغال در دست دشمن متجاوز با دلیری و پایمردی فرزندان راستین ایران در روز سوم خرداد ۱۳۶۱ آزاد شد و اکنون نماد مقاومت ایران است. ایران پایدار. در جریان آزادی خرمشهر ۱۶ هزار عراقی کشته و ۱۹ هزار تن از آنان اسیر شدند. خرمشهر پس از ۵۷۸ روز آزاد شد و برای آزاد سازی ان ۶۰۰۰ تن از سلاحداران ایران شهید و ۲۴ هزار تن مجروح و تقدیم جاودانگی ایران گردیدند. طولانیترین جنگ قرن بیستم با شکست دشمن پایان یافت و پشتیبانان او سرافکنده شدند و ایرانیان سرفراز چشم به قلههای بلند پیروزی و سرافرازی دوختند.
( متن کامل این گفتگو در شماره ۳۹ کورش منتشر خواهد شد)