زهرا صمدی
گناه چه دور واژهایست
که در پس تسلیم وهم معصومیت کودکیست
که نردبانی خیالی تا فرشتگان آسمان میسازد
مسیحایی میخواهم؛
این زن ناامید،
پیله تنهایی خود را به هزاران دست گناهآلود میشکافد
تا هر نگاه هرزهای او را به جرم عشقی عبث
در تاریکخانه زمان،
به سنگ فراموشی ابدی سنگسار کند
مسیحایی میخواهم؛
آن سان ظهور کند
و تعمید دهد او را
تا مریمی مقدس از واژهی انسان تولد یابد