هوس درد بی‏دوا نکنی

هما میرافشار
بار دیگر دلا خطا نکنی
با جفاپیشگان وفا نکنی
عهد کردی که خون شوی اما
با دل بی‏صفا، صفا نکنی
من خوشم با جنون و رسوایی
گر تو زین عالمم جدا نکنی
درد عشق است و مرگ درمانش
هوس درد بی‏دوا نکنی
رفتم از کوی آشنایی‏ها
تا به نیرنگم آشنا نکنی
تا سحر می‏توان دمی آسود
گر تو ای دل، خدا‏خدا نکنی
ای که در سینه‏ام قرارت نیست
مشت خود را دوباره وا نکنی

ممکن است دوست داشته باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *