بازرگان، روحانیون را وارد حکومت کرد گفتگو با خسرو سیف

خسرو سیف

«بازرگان» روحانیون را وارد حکومت کرد

در گفتگوی اختصاصی سردبیر کورش با «خسرو سیف»

امیر کاویان

«مهدی بازرگان» اولین نخست وزیر انقلاب اسلامی بود که فقط حدود ۱۰ ماه در این سمت باقی ماند. تا قبل از اتفاقات سال ۵۷، اکثریتی از مردم ایران، حتی نام او را یک بار هم نشنیده بودند. وی که در زمره‏ی هواخواهان دکتر «محمد مصدق» بود، در دهه‏ی ۴۰ با مشارکت چند تن از هم‏فکران خود ،گروهی مذهبی – سیاسی به اسم “نهضت آزادی ایران” تشکیل داد که مواضع این گروه نه سرنگون ساختن حکومت سلطنت، بلکه اجرای کامل قانون اساسی و محدود کردن اختیارات پادشاه بود. وقتی در شهریور ۱۳۶۳ دو ساعت در دفترش با وی گفتگو کردم، در پاسخ به انتقاد من که چرا نهضت آزادی در چنین شرایطی مواضعی نرم و ضعیف دارد؟ گفت: “مردم هم باید خودشان کاری بکنند.” بی‏تردید بررسی ابعاد مثبت و منفی شخصیت‏هایی که به نوعی نام‏شان در گوشه‏ای از تاریخ سیاسی ایران نوشته شده، نیاز به مطالعه اسناد بیشتری دارد که تا امروز بخشی از آن‏ها محرمانه باقی مانده است. «خسرو سیف» دبیر حزب ملت ایران، در این گفتگو، نگاهی به عملکرد مهدی بازرگان دارد.

**********************

قبل از وارد شدن به بحث اصلی که نگاهی به عملکرد مهدی بازرگان در دوران نخست وزیری است، این پرسش همواره برای من باقی مانده که در مقطع سال ۵۶ طبقه شهرنشین کشور دچار چه مشکلاتی بودند که بخشی از آن‏ها یک سال بعد به خیابان‏ها ریختند و انقلاب کردند؟

  • آن زمان ما آزادی اجتماعی داشتیم، اما مردم نارضایتی داشتند.

نارضایتی از چی؟

  • از ایجاد تبعیض و از بی‏توجهی.

در آن سال‏ها و قبل از وقایع سال ۵۷، سازمان‏های ملی از جمله جبهه ملی و اقشاری از دانشجویان و روشن‏فکران از این ناراضی بودند که آزادی سیاسی ندارند، اما برای من مبهم است که طبقه متوسط که در رفاه بودند و حرفی هم از “آزادی سیاسی” نمی‏زدند، چرا به انقلاب پیوستند؟

  • البته آن‏ها هم دنبال آزادی سیاسی بودند؛ دانشجویان دنبال این آزادی بودند، اما باید توجه کنید که پس از کودتای ۲۸ مرداد، اعتراضات شکل سیستماتیک به خود گرفت. این‏ها مثل یک زنجیره به هم پیوست. مثلا در مورد تبعیض، یک نمونه این بود که فردی از اداره خود ۵۰۰ تومان حقوق می‏گرفت و فردی دیگر ۳۰۰۰ تومان، در خود اداره ما کسی بود که به دلیل نزدیکی با «جعفر شریف امامی» از ۳ جا حقوق دریافت می‏کرد.

یعنی مشکلات معیشتی دلیلی بر این بود که طبقه شهرنشین جامعه، وارد خیابان‏ها شود؟

  • البته فشارهای الان که آن زمان وجود نداشت، مردم تصور می‏کردند تغییری در زندگی‏شان حاصل شود. نارضایتی در سال ۵۷ وجود داشت و از طرفی آن جمعیتی که به انقلاب پیوست، می‏دید که یک رهبر مذهبی آمده و می‏گوید به قم می‏رود و کار سیاسی و حکومت را به سیاسیون و ملیّون واگذار خواهد کرد. وقتی آقای بازرگان که من احترام خاصی برایش قایلم، به نخست‏وزیری رسید، ایشان از دوستان خودش که علاقه‏ی زیادی به آن‏ها داشت برای حضور در کابینه، استفاده کرد و اعتقاد و دیدگاه خاصی داشت. در این جا این توضیح را بدهم که در زمان نخست‏وزیری بازرگان، همکاران دکتر مصدق در حیات بودند، اما ایشان از وجود این افراد استفاده نمی‏کرد برای تکمیل این موضوع، خاطره‏ای می‏گویم. روزی آقای «الهیار صالح» به من گفت که آقای بازرگان آمده در تلویزیون و صریحا گفته: “ما آدم در اداره مملکت نداریم!” توجه کنید که تمام افراد نزدیک به دکتر مصدق دارای اعتقادات مذهبی هم بودند، اما ایشان از ملیّون استفاده نکرد.

به یاد دارم که گاهی از دخالت نهادهای غیر مسوول می‏نالید که چرا در کار دولت اخلال می‏کنند، اما هیچ گاه با قاطعیت، مقابل همان نهادها، ایستادگی نکرد.

  • آقای بازرگان روزی به خود من گفت که من خواهش کردم روحانیون بیایند تا با مشکلات ما آشنا شوند. روحانیون وارد دولت شدند و بعد خودشان دیدند که می‏توانند قدرت را به دست بگیرند. در همین راستا یادم هست که حتی خود وزرای دولت بازرگان شخصا به قم می‏رفتند و به جای نخست‏وزیر به آقای «خمینی» گزارش می‏دادند!

برای این که به نوعی تضمین برای شخص خود در آینده بگیرند؟

  • بله. صد در صد. در رابطه با دخالت‏هایی که روحانیون در دولت می‏کردند، روزی آقای بازرگان و چند تن از اعضای دولت ایشان، به قم می‏روند و بازرگان از دخالت روحانیون شکوه می‏کند. آقای خمینی به ایشان می‏گوید که من قبلا گفتم که شما مورد به مورد به من گزارش دهید نه به این صورت. در نهایت به «احمد خمینی» موارد این دخالت‏ها گفته می‏شود تا پیگیری کند. عجیب این است که در جلسه بعدی کابینه، ناگهان مشاهده می‏شود که یک طرف آقای «رفسنجانی» نشسته، یک طرف آقای «خامنه‏ای» و «باهنر»! آقای بازرگان هم در جلسه در حالی که دست‏هایش را به هم می‏مالید، می‏گوید: “من خیلی فکر کردم، حکومت ما اسلامی است. من از روحانیون خواستم به جلسه بیایند و با مشکلات ما آشنا شوند.” غافل از این بود که این کار باعث شد که آن‏ها به راحتی حکومت را در دست بگیرند. منظورم این است که خمینی این فرصت را داده بود، اما ما نتوانستیم اتحادی بین خودمان و بین سازمان‏های ملی به وجود آوریم. البته این گونه مسایل بسیار مفصل است و باید روزی ریشه‏یابی شود که چرا ما امروز به این نقطه رسیدیم. با وجود تمام انتقادات‏، باید یادآوری کنم که ایشان از جمله افرادی بود که در مقابل دخالت‏های بی‏مورد روحانیون و نهادهای غیر قانونی شدیدا مقاومت می‏کرد تا در نهایت پس از اشغال سفارت آمریکا و حمایتی که از طرف نهادهای وابسته به روحانیون می‏شد مجبور به استعفا گردید. یادش گرامی باد.

اکنون که سال‏ها از دوران تصدی دولت موقت می‏گذرد و ایران دولت‏های مختلفی را تجربه کرد، به نظر کشور با دورنمای امید بخشی نیز رو به رو نیست.

  • بله دور نما بسیار تاریک است و متاسفم که مملکت ما به این جا رسیده که بیگانگان بیایند و برای ما خط و نشان بکشند.

شما در انتخابات مختلفی که در سال ۵۸ برگزار شد، شرکت کردید؟

  • من از نظام گذشته این اعتقاد را داشتم که انتخابات آزاد نبود در این حکومت هم فکر می‏کردم که حالا استبداد رخت بر بسته و ما دارای استقلال و آزادی هستیم و معتقد بودم که تا آزادی نباشد، نمی‏توان به استقلال هم دست پیدا کرد. من فقط در دو انتخابات در تمام این سال‏ها شرکت کردم و بسیار هم متاسف هستم که چنین کاری کردم. یکی انتخابات ۱۲ فروردین ۵۸ بود و دیگری انتخابات مجلس اول که خودم نیز کاندید بودم. در واقع هیچ یک از ما به صورت فردی، مقصر نیستیم که چنین شرایطی پدیدار شد اما به صورت جمعی باید از ملت ایران معذرت خواهی کنیم. این نکته هم اضافه کنم که در اولین دور انتخابات ریاست‏جمهوری در حالی که خودم مسوول ستاد انتخابات آقای «فروهر» بودم، اما در آن انتخابات هم شرکت نکردم و رای ندادم.

ممکن است دوست داشته باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *