مهدی جدیدی
شکسته دامن دلبستگیهایم
ز عشقِ تو، چنین مجنون و رسوایم
دمیده اشک بر چشمانم از روزی
که در بند تو و آن چشم زیبایم
*******
دین و ایمانم به یک جا
دل به یک جا، نیست شد
دین و ایمان و دلم
یک جایِ یک جا، نیست شد
*******
دلتنگ مشو از این که دلسوختهام
من درس محبت، ز تو آموختهام
دلتنگی تو، از آنِ چشمانِ من است
زیرا که دلم را به دلت دوختهام
*******
میبرم ز یاد خود، قطرهای که دریا شد
غنچهی پُر از عشقی، کز دلم شکوفا شد
میبرم ز یاد خود، برقِ نازِ چشمانت
برقِ دلفریبی که، چون ستاره پیدا شد